محل تبلیغات شما
داشتم به خودم فکر می کردم به خود خودم و به انسان درونم و انسانی که سعی میکنم باشم و بروزش بدم. فکر کردم اول از همه دختر پدر و مادرمم و باید حواسم به دلتنگیهای مادرانه ی مادرم باشه! گوش شنوای تمام درد و دلا و دلواپسیاش باشم.هم دردش باشم و مراقب روح لطیف و حساسش که حالا و در سن ۶۱ سالگی روی دیگه ای از مادرم رو نشون میده.مادری که حالا تمام کمبودها و سختیهای دوران کودکیش رو با آه و افسوس به یاد میاره و گاهی اشک از چشمای آبی قشنگش می چکه! ولی من سعی میکنم کمتر

با تو ایمنم و با تو سرشارم از هرچه زیبایی است...

تو به دادم برس ای‌ عشق که با این همه شوق چاره جز آن که به آغوش تو بگریزم نیست...

گاه لیلا گاه مجنون میکند...گرگ و میش چشم آهویت مرا

مادرم ,تمام ,حالا ,رو ,میکنم ,ی ,باشم و ,سعی میکنم ,که حالا ,کمبودها و ,تمام کمبودها

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گنجینه ها